.

( یاضامن آهو )

دارم هوایِ مرقدت ای شاهِ من
دل می طپد در سینه ام ای ماهِ من

.

از کودکی نامت شده وردِ زبان
عشقت در این دنیا شده همراهِ من

.

کمتر زِ آهو نیستم مولا بیا
تا بنگری بر محبسِ جانکاهِ من

.

افتاده ام در بندِ صیّاد زمان 
آقا نظر کن بر اسارت گاهِ من

.

چون بچه آهو بر مزارت سر نَهم
دستی کشی  تا بر سرِ گمراهِ من

.

بر پنجره فولادِ تو گشتم دَخیل
کافی نبوده، همّت کوتاهِ من؟

.

مهمان شدم گاهی اگر بر سُفره ات
قانع نشد گویا دل خود خواهِ من

.

لایق نبودم در کنار مرقدت؟
جانم زِ تن بیرون شود، با آهِ من؟

.

گفتم رضا، راضی نشد در سینه دل
از مشهدَت تا کربلا شد راهِ من

.

حسرت به دل ماندم ، شود صبحِ فرج
چون گشته طی شش سال از پنجاه من

.

وقت اَذان گشته (حبیبم) شد سَحر
جاری شده اَشکم به سجده گاهِ من

.

شعر: حبیب رضائی رازلیقی
ــــــــــــــــــــــــــــــــ

.

قالب : غزل
بحر : رجز مسدس سالم 
وزن : مستفعلن مستفعلن مستفعلن


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها